ورود خاندان اهل ‏بیت امام حسین(ع) به کربلا در اوّلین اربعین

پرسش : آیا صحیح است که اهل بیت امام حسین(علیه السلام) در اوّلین اربعین وارد کربلا شدند ؟

پاسخ اجمالی: ورود اهل بیت(علیهم السلام) در روز اربعین به کربلا از دو جهت مورد تردید قرار گرفته است؛ نخست از نگاه تاریخى نظرات مخالفى در این زمینه ابراز شده و دیگر آنکه بُعد مسافت مانع تحقق چنین امرى است. ولی از مجموع شواهد و قرائن و کلماتى که از عالمان و محقّقان ذکر شده، مى‏ توان ورود اهل‏ بیت(علیهم السلام) را در روز اربعین به کربلا تقویت کرد و با ردّ اقامت یک ماهه ایشان در شام، این موضوع تثبیت مى‏ شود.

پاسخ تفصیلی: ورود اهل بیت (علیهم السلام) در روز اربعین به کربلا از دو جهت مورد تردید قرار گرفته است؛ نخست از نگاه تاریخى نظرات مخالفى در این زمینه ابراز شده و دیگر آنکه بُعد مسافت مانع تحقق چنین امرى است.
در این جا هر دو وجه را مورد بررسى قرار مى‏ دهیم؛ ابتدا اقوالى که پیرامون این مساله وجود دارد:
قول اول، آن است که اهل بیت (علیهم السلام) در همان سال ۶۱ در روز بیستم صفر به کربلا وارد شدند که همان نظر سید بن طاووس در لهوف است و ابن نما نیز به همین معتقد است.(۱)
در نفس المهموم از قول «تاریخ حبیب السّیر» آمده است که یزید سرهاى شهیدان را به على بن الحسین (علیه السلام) تسلیم کرد و آن حضرت سرها را روز بیستم صفر به بدن ‏ها ملحق کرده و سپس به مدینه بازگشت،(۲) و در مقتل الحسین مقرّم این سخن از ابوریحان بیرونى در- الآثار الباقیه – نیز نقل شده است.(۳)
مطابق این سخن، مى‏ توان گفت که اهل بیت نیز همراه امام سجاد(علیه السلام) در روز اربعین به کربلا آمدند و سخن سید بن طاووس تقویت مى‏ شود.
قول دوم، شیخ مفید مى‏ نویسد: «روز بیستم صفر روزى است که خاندان حرم حسینى از شام به مدینه آمدند، و این روز همان روزى است که جابر بن عبداللَّه انصارى به کربلا براى زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) آمد و او نخستین کسى است که قبر آن حضرت را زیارت کرد».(۴)
شیخ طوسى نیز در مصباح المتهجّد تصریح مى‏ کند: روز بیستم صفر، روز ورود حرم حسینى از شام به مدینه است.(۵)
قول سوم، سید بن طاووس در کتاب اقبال، ورود حرم حسینى را در اربعین به کربلا بعید مى‏ شمرد و هم ورودشان را به مدینه(۶) و علامه‏ مجلسى نیز هر دو را بعید مى‏ داند.(۷) در واقع سید بن طاووس که کتاب اقبال را پس از لهوف نوشته، نظرِ نخست خویش را نمى‏ پذیرد، هرچند مى‏ گوید: ممکن است آنها به کربلا رفته باشند، ولى نه در روز بیستم صفر.(۸)
قول چهارم و پنجم، آنکه به هنگام رفتن از کوفه به شام، نخست به کربلا آمده‏ اند(۹) و یا آنکه بعد از مراجعت از شام به مدینه، در زمان دیگرى به کربلا آمده‏ اند.
این دو قول را حاج شیخ عباس قمى در منتهى الآمال به برخى نسبت داده؛ ولى آنها را ضعیف شمرده است؛ چرا که در نقل‏ ها نیامده است.
قول ششم، آن است که خاندان حسینى در سال ۶۲ یعنى یک سال بعد، در روز بیستم صفر به کربلا آمده ‏اند؛ که این قول را فرهاد میرزا در کتاب «قمقام زخّار» انتخاب کرده است.(۱۰)
مطابق آنچه گفته شد، «سید بن طاووس» در «لهوف» و «ابن نما» در «مثیر الاحزان» و «شیخ بهایى» در «توضیح المقاصد» معتقدند اهل‏ بیت(علیهم السلام) در اربعین اوّل به کربلا آمدند و مقصود، اربعین سال ۶۱ است؛
زیرا گفته ‏اند به هنگام مراجعت از شام از راهنماى کاروان خواستند آنها را به کربلا ببرد.
اما بُعد مسافت و توقف‏هاى طولانى‏:
آنچه که سبب تردید حضور خاندان حسینى در اربعین سال ۶۱ در کربلا شده‏ است، بعد مسافت از کوفه به شام و سپس از شام به کربلاست؛ بویژه آنکه آنان را در میان راه و در شام مدت زیادى نگه داشتند.
مرحوم حاج شیخ عباس قمى در منتهى الآمال در این باره مى‏ نویسد: «ثقات محدّثین و مورّخین متّفقند که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام عمر سعد، نخست، سرهاى شهدا را به نزد ابن زیاد روانه کرد و پس از آن، در روز دیگر اهل‏بیت (علیهم السلام) را به کوفه برد. ابن زیاد پس از زندانی کردن اهل بیت(علیهم السلام) نامه ‏اى به یزید نوشت که با سرها و اسیران چه کند؟ یزید پاسخ داد که آنها را به شام روانه سازد و پس از آن بود که آنها را روانه شام ساخت.
همچنین از کتاب‏هاى معتبر نقل شده است که آنها را از راه اصلى و شهرها و آبادى‏ ها عبور دادند که قریب به چهل منزل مى‏ شود و حتّى اگر بگوییم آنها را از بیابان و مسیر غیر اصلى عبور داده باشند، نزدیک به بیست روز طول مى‏ کشید؛ چرا که میان کوفه و شام به خطّ مستقیم یکصد و هفتاد و پنج فرسخ است و در شام هم قریب به یک ماه توقّف کرده ‏اند، همان‏ گونه که سیّد بن طاووس در اقبال گفته است.
بنابراین، با ملاحظه مسائل فوق، بسیار بعید است که اهل بیت(علیهم السلام) در بیستم صفر و روز ورود جابر به کربلا، وارد کربلا شده باشند و خود سیّد در اقبال آن را بعید شمرده است؛ علاوه بر آنکه بزرگان حدیث و تاریخ و سیره به این مطلب اشاره ‏اى نکرده ‏اند، با آنکه شایسته ذکر بود. بلکه شیخ مفید و شیخ طوسى و کفعمى گفته ‏اند، روز بیستم صفر آنها به مدینه آمده ‏اند.
همچنین در کتاب مصباح الزائر از سید بن طاووس و بشاره المصطفى از عمادالدین ابوالقاسم آملى که هر دو از کتاب‏ هاى معتبرند، ماجراى ورود جابر به کربلا آمده است، ولى هرگز نامى از ورود اهل بیت (علیهم السلام) در آن هنگام برده نشده است؛ با آنکه به حسب مقام شایسته ذکر بود».(۱۱)
مرحوم حاجى نورى در کتاب «لولو و مرجان»(۱۲) و «علامه شهید مرتضى مطهرى» در «حماسه حسینى» نیز آن را بعید، بلکه ناممکن دانسته ‏اند.(۱۳)
ولى به چند دلیل، امکان ورود اهل ‏بیت حسینى (علیه السلام) را در اربعین اول به کربلا نمى‏ توان به کلّى انکار کرد:
۱٫ تصریح مورّخانى قبل از سید بن طاووس‏: هرچند برخى از محققان گفته ‏اند که این سخن نخستین بار توسط سید بن طاووس در قرن هفتم مطرح شد، ولى جستجوى تاریخى نشان مى‏ دهد، پیش از آن بزرگوار و یا معاصر با وى دیگران نیز این مطلب را ابراز داشته ‏اند، که در اینجا به برخى از آنان اشاره مى‏ کنیم:
الف) ابوریحان بیرونى (متوفاى ۴۴۰ ق) در الآثار الباقیه مى‏ نویسد: «در بیستم ماه صفر بعد از خروج اهل بیت از شام، سرهاى مبارک شهدا به کربلا آورده شد و کنار بدن‏ ها دفن گردید»(۱۴) البته خواهد آمد که این سرها توسط امام سجاد(علیه السلام) به کربلا آورده شد.
ب) عماد الدین طبرى آملى (متوفاى اوایل قرن ششم) در کتاب بشاره المصطفى به آن تصریح کرده است؛ وى در این کتاب پس از نقل ماجراى زیارت جابر و عطیه آورده است: در این میان جمعیتى را دیدند از مسیر شام به کربلا نزدیک مى‏ شود. جابر به عطیه گفت: برو ببین اینها چه کسانى هستند؟
عطیه رفت و برگشت و به جابر گفت: اى جابر، برخیز و از حرم رسول خدا(صلى الله علیه و آله) استقبال کن؛ چراکه حضرت زین العابدین (علیه السلام) به همراه عمه ‏ها و خواهرانش مى‏ آیند.
جابر برخاست و با سروپاى برهنه به استقبال آن کاروان شتافت؛ وقتى که به امام زین ‏العابدین (علیه السلام) نزدیک شد، امام به او فرمود: «اَنَتَ جابرٌ؟»؛ ( تو جابرى؟) پاسخ داد: آرى، امام فرمود: «یا جابِرُ هیهُنا وَاللَّهِ قُتِلَتْ رِجالُنا، وَذُبِحَتْ اَطْفالُنا، وَسُبِیَتْ نِساوُنا، وَحُرِّقَتْ خِیامُنا»؛ (اى جابر به خدا سوگند! اینجا مردان ما کشته شدند، اطفال ما سربریده شد، زنان ما اسیر گردیده و خیمه‏ هاى ما سوزانده شد).(۱۵)
ج) ابن نما(متوفاى اواخر قرن هفتم) در مثیر الاحزان ماجراى ورود اهل بیت (علیهم السلام) به کربلا و ملاقات با جابر را با صراحت نقل کرده است.(۱۶)
بنابراین، مطابق نقل‏ ها، ورود اهل‏بیت (علیهم السلام) در اربعین اوّل به کربلا بعید به نظر نمى‏ رسد.
۲٫ الحاق سرهاى شهدا به بدن ‏ها: همچنین برخى دیگر از صاحب نظران هر چند به این مطلب (ورود اهل بیت در اربعین به کربلا) تصریح نکرده ‏اند، ولى لازمه سخنانشان مطلب فوق است. آنان که مى‏ نویسند: امام سجاد(علیه السلام) سر مبارک امام حسین (علیه السلام) را به کربلا آورد و به بدن پدر بزرگوارش ملحق کرد. و یا مى‏ نویسند: سر مبارکش به کربلا برگردانده شد، هرچند نام امام سجاد(علیه السلام) را ذکر نکرده ‏اند. این سخن با ضمیمه این نکته که ورود آن حضرت به کربلا را، جز در اربعین حسینى ننوشته ‏اند، و الحاق سر نیز فقط توسط آن حضرت صورت گرفت، مى‏ توان نتیجه گرفت که ورود آنان به کربلا و الحاق سرها در همان بیستم صفر بوده است.
در اینجا به پاره‏ اى از اقوال اشاره مى‏ کنیم:
الف) شیخ صدوق(متوفاى ۳۸۱ ق) مى‏ نویسد: «امام سجاد علیه السلام با اهل‏بیت (علیهم السلام) به همراه سرهاى مبارک شهیدان (از دمشق) خارج شدند و سرهاى مقدس را به کربلا باز گردانند و (به خاک سپردند)».(۱۷)
ب) فتّال نیشابورى (متوفاى ۵۰۸ ق) نیز مى‏ نویسد: «خَرَجَ عَلیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام بِالنِّسْوَهِ، وَرَدَّ رَاْسَ الْحُسَیْنِ الى‏ کَرْبَلاءَ»؛ (امام على بن الحسین (علیه السلام) همراه با زنان، سر امام حسین (علیه السلام) را به کربلا بازگرداند). (۱۸)
ج) ابن شهر آشوب (متوفاى ۵۸۸ ق) نیز در مناقب، اعاده سر مطهر امام حسین (علیه السلام) را به بدنش ذکر کرده است.(۱۹)
د) عالم بزرگ اهل سنّت سبط بن جوزى (متوفاى ۶۵۴ ق) نیز مى‏ نویسد: «اَلْاَشْهَرُ اَنَّهُ رُدَّ الى‏ کَرْبِلاءَ فَدُفِنَ مَعَ الْجَسَدِ»؛ (قول مشهورتر آن است که سر مبارک آن حضرت به کربلا آورده شد و در کنار پیکر مطهرش دفن گردید).(۲۰)
ه) علّامه مجلسى نیز مى‏ نویسد: «مشهور میان علماى امامیه آن است که سر مبارک آن حضرت کنار پیکر شریفش به خاک سپرده شد و این کار توسط امام على‏ بن‏ الحسین علیه السلام انجام گرفت».(۲۱)
و) شبلنجى عالم بزرگ اهل سنت نیز مى‏ نویسد: «امامیه معتقد است بعد از چهل روز از شهادت امام حسین (علیه السلام) سر مطهر آن حضرت به بدنش در کربلا ملحق شد».(۲۲)
بنابراین، با توجّه به این نکته که سرهاى شهدا به کربلا بازگردانده شد و آن هم توسط امام سجّاد (علیه السلام) صورت گرفت و در کنار بدن‏هاى مطهّر به خاک سپرده شد و از سوى دیگر نقل نشده است که آن حضرت پس از ورود به مدینه، سرها را به کربلا آورده باشد و یا کاروان را به مدینه فرستاده و خود به تنهایى به کربلا آمده باشد؛ مى‏ توان از آن استفاده کرد که امام سجّاد (علیه السلام) همراه خواهران و عمه ‏ها و دیگر بازماندگان حادثه عاشورا به کربلا آمده است (همان گونه که شیخ صدوق و فتّال نیشابورى به آن تصریح کرده‏ اند) و ضمن دفن سرهاى شهیدان، بار دیگر با شهداى کربلا تجدید خاطره نمودند؛ هرچند در پاره ‏اى از این نقل‏ ها نیامده است که آن روز، بیستم صفر و یا با روز ورود جابر بن عبداللَّه همراه بوده است، امّا در پاره‏ اى دیگر از نقل ‏ها به آن تصریح شده است (مانند سخن ابوریحان بیرونى) و آنها که انتقال سرها را به کربلا آورده ‏اند، نیز تاریخ دیگرى ذکر نکرده ‏اند؛ لذا با توجه به سخن کسانى که معتقدند ورود اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا در بیستم صفر بوده، مى‏ توان نتیجه گرفت که الحاق سرها توسط امام سجاد(علیه السلام) همراه دیگر اعضاى کاروان در همان روز اتفاق افتاده است.
۳٫ سنّت زیارت اربعین‏:
مرحوم علّامه مجلسى در زاد المعاد مى‏ نویسد: «چون جابر که از بزرگان صحابه بود، اساس این کار را گذاشت، مى‏ تواند دلیل فضیلت زیارت آن حضرت در این روز شده باشد» ولى با این حال، احتمال مى‏ دهد وجوه دیگرى داشته باشد که بر ما مخفى است.(۲۳)
امّا به نظر مى‏ رسد که نمى‏ تواند این همه اهتمام نسبت به زیارت اربعین و آن را از علائم مومن شمردن و نقل زیارت نامه‏ اى مخصوص از سوى امام صادق(علیه السلام)، به صرف زیارت آن حضرت از سوى جابر بن عبداللَّه انصارى در اربعین باشد؛ به ویژه آنکه زیارت اربعین ویژه امام حسین (علیه السلام) است و درباره هیچ یک از دیگر معصومان چنین زیارتى وارد نشده است. بلکه همانطور که دانشمند بزرگ و محقّق شهیر ابوریحان بیرونى گفته است: «وَفِی الْعِشْرینَ رُدَّ رَاْسُ الْحُسَیْنِ علیه السلام الى جُثَّتِهِ حَتَّى دُفِنَ مَعَ جُثَّتِهِ، وَ فیهِ زِیارَهُ الْاَرْبَعینَ»؛ (در بیستم صفر سر مطهّر امام حسین (علیه السلام) به پیکرش بازگردانده شد و همراه آن به خاک سپرده شد و در همین روز زیارت اربعین وارد شده است) (۲۴)
در نتیجه با توجه به این نکته که اربعین فى حدّ نفسه امتیازى ندارد، باید در اربعین امام حسین علیه السلام حادثه ویژه‏اى اتفاق افتاده باشد که آن را از سایر روزهاى قبل و بعدش ممتاز ساخته باشد و این جز با الحاق سرهاى شهدا به بدن‏ هایشان و زیارت قبور شهدا توسط امام سجاد(علیه السلام) و کاروان همراه، نمى‏ تواند باشد.
۴٫ مساله بُعد مسافت و توقف طولانى مدت در شام:
این اشکال را مى‏ توان این‏گونه پاسخ داد:
در کتاب‏ هاى متعددى آمده است که روز ورود کاروان اسیران به شام، روز اوّل صفر بوده است که پیش از این به آن اشاره شد، و بنى امیه نیز آن روز را براى خود عید قرار دادند.(۲۵)
حاج شیخ عباس قمى نیز مى‏ نویسد: «شیخ کفعمى و شیخ بهائى و محدّث کاشانى گفته‏ اند: روز اوّل صفر، سر حضرت سیّدالشهداء را به شام آوردند و بنى‏ امیه آن روز را عید گرفتند و اندوه مومنان در این روز تازه گردید …».(۲۶)
چنانکه گذشت کاروان اسیران نیز همراه با سرها وارد شام شدند؛ بنابراین، آنها روز اوّل صفر در شام بودند.
امّا زمان حضور آنان در شام، آنگونه که سیّد در اقبال نوشته و آن را یک ماه دانسته است، بعید به نظر مى‏ رسد؛ زیرا نقل شده است که پس از خطبه‏ هاى حضرت زینب و امام سجّاد (علیهما السلام) و تغییر اوضاع شام، کاروان اهل‏بیت (علیهم السلام) از یزید اجازه گرفتند که در شام عزادارى کنند و آنها به مدت چند روز مجلس عزا بپا داشتند تا آنکه به یزید گفته‏ شد، مصلحت نیست اهل‏بیت امام حسین (علیه السلام) را در این شهر نگه دارید؛ آنها را مهیاى سفر حجاز کن؛ و او نیز چنین کرد.(۲۷)
مرحوم شیخ مفید نیز مى‏ نویسد: پس از اتمام جلسه یزید، دستور داده شد که آنها را در خانه‏ اى نزدیک قصر یزید اقامت دهند، سپس مى‏ افزاید: «فَاَقامُوا اَیّاماً ثُمَّ نَدَبَ النُّعْمانَ بْنَ بَشیر …»؛ (چند روزى در آنجا اقامت گزیدند، سپس نعمان بن بشیر را فرا خواند و دستور داد آنها را آماده رفتن کند).(۲۸)
مورّخ معروف «طبرى» مى‏ نویسد: «آنها به مدت سه روز (در شام) مراسم ماتم بر پا کردند».(۲۹)
بنابراین، اقامت آنها در شام به مدت یک ماه جز توسط سیّد در اقبال نقل نشده است و با توجه به وضع شام و افشاگرى‏ هاى اهل‏بیت به نظر نمى‏ رسد که مصلحت دستگاه اموى در آن بود که اهل‏بیت (علیهم السلام) را مدت طولانى در شام نگه دارند و سخن کسانى که مى‏ نویسند ایامى چند در آنجا بودند، صحیح ‏تر است.
در نتیجه اگر از روز ورود آنها به شام که اوّل صفر بوده و حضور در مجلس یزید و آنگاه ماندن حداکثر هفت روز را بپذیریم، باید اهل‏بیت (علیهم السلام) را دوازده روز مانده به بیستم صفر از شام حرکت داده باشند، و این مدتِ زمانى، براى رسیدن کاروان از شام به کربلا کافى است؛ زیرا:
۱٫ جناب سید بن طاووس با آنکه در اقبال ورود کاروان اهل‏بیت (علیهم السلام) را در اربعین به کربلا بعید مى‏ داند، ولى مى‏ نویسد: «رفت و برگشت از کوفه به شام بیست روز طول مى‏ کشد».(۳۰) بنابراین در مدت ۱۲ روز مى‏ توان از شام به کربلا رسید.
۲٫ در تاریخ آمده است: آنگاه که مروان بن حکم، سردار سپاهش عامر بن ربیعه را با یکصد هزار لشکر از شام براى جنگ با مختار اعزام کرد، آنها در مدت ده روز به کوفه رسیدند.(۳۱)
بدیهى است، اگر بتوان لشکرى یکصد هزار نفرى را طىّ مدت ده روز به کوفه رساند، رسیدن کاروانى کوچک در مدت ۱۲ روز به کربلا مشکلى ندارد.
مرحوم شهید قاضى طباطبایى موارد متعدد تاریخى ذکر کرده است که مى‏ توان مسیر شام به عراق را در کمتر از ده روز طى کرد و حتى از مرحوم سید محسن امین نویسنده کتاب اعیان الشیعه نقل مى‏ کند: راهى میان شام و عراق است که مستقیم است و عرب ‏هاى عقیل در زمان ما از آن راه مى‏ روند و در مدت یک هفته به عراق مى‏ رسند.(۳۲)
۳٫ امام حسین (علیه السلام) مسیر میان مدینه و مکه را که حدود ۴۷۰ کیلومتر است به مدت پنج روز پیمود، زیرا آن حضرت دو روز مانده به پایان ماه رجب از مدینه حرکت کرد و روز سوم شعبان وارد مکه شد.(۳۳)
بنابراین، مسیر شام تا کربلا که قریب ۶۰۰ کیلومتر است را مى‏ توان به راحتى در مدت ده روز پیمود (دقت کنید!).
به هر حال، از مجموع شواهد و قرائن و کلماتى که از عالمان و محقّقان ذکر شد، مى‏ توان ورود اهل‏بیت (علیهم السلام ) را در روز اربعین به کربلا تقویت کرد و سخنان آنان که معتقدند کاروان اهل‏بیت (علیهم السلام) با جابر و همراهانش در کربلا ملاقات کردند و به عزادارى پرداختند، پذیرفت. و اگر جناب سید بن طاووس در اقبال آن را بعید مى‏ شمرد مشکلى ایجاد نمى‏ کند، چرا که ایشان با فرض ماندن آنها به مدت یک ماه در شام، ورود آنها را در روز اربعین به کربلا نمى‏ پذیرد، همان‏گونه که ورودشان را در این تاریخ به مدینه نیز قبول ندارد؛ ولى هنگامى که ثابت شد، کاروان اسرا کمتر از ده روز در شام مانده ‏اند، پذیرش سخن سید بن طاووس در لهوف که ورود آنها را به کربلا همزمان با ورود جابر از قول راوى نقل کرده، به حقیقت نزدیک‏تر است.
در واقع، سیدبن طاووس در تاریخ معتبرى این حادثه را دیده بود و آن را در لهوف نقل کرده، ولى بعداً که در تاریخ دیگرى خوانده است آنها به مدت یک ماه در شام مانده ‏اند، ورود کاروان اهل‏بیت (علیهم السلام) را در روز اربعین به کربلا ناممکن دانسته است.
طبیعت امر نیز اقتضا مى‏ کند که این کاروان قبل از رفتن به مدینه بار دیگر با آسودگى به کربلا بروند و با قبور شهدا تجدید دیدار نمایند.
مرحوم حاج میرزا ارباب (از علماى معروف قم) مى‏ نویسد: «به حسب عادت بعید مى‏ نماید که آن قافله دل شکسته که با اکراه و اضطرار از کربلا کوچ کردند و از گریه و سوگوارى منع شدند و اجساد شریفه شهداى خود را در مقابل آفتاب دیدند، بدون آگاهى برحال مقابر مقدّسه و اطلاع بر حال، به مدینه رجوع کنند و به زیارت آن تربت مقدّسه فائز نشده، برگردند».(۳۴). (۳۵)
در نتیجه، با ردّ سخن آنان که اقامت یک ماهه را در شام مطرح کرده‏ اند، موضوع ورود اهل‏ بیت(علیهم السلام) در اربعین سال ۶۱ به کربلا تثبیت مى‏ شود.

 

 

 

پی نوشت:

(۱). مثیر الاحزان، ص ۱۰۷٫ شیخ بهایی نیز معتقد است در اربعین حسینی، اهل بیت علیهم السلام به کربلا آمدند و با جابر ملاقات کردند، توضیح المقاصد، ص ۶، هر چند وی اربعین را روز نوزده صفر می داند، ولی با توجه به آنکه امام حسین در عصر عاشورا به شهادت رسید، باید ابتدای اربعین را از روز یازدهم حساب کرد و لذا بیستم صفر، اربعین آن حضرت می شود. رجوع کنید به : تحقیق در مورد اربعین، ص ۲۰۱- ۲۰۲٫

(۲). نفس المهموم، ص ۲۶۹٫

(۳). مقتل الحسن مقرّم، ص ۳۶۳٫

(۴). مسارالشّیعه، ص ۴۶٫

(۵). مصباح المتهجد، ص ۵۴۸٫

(۶). اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۱۰۰- ۱۰۱٫ وی می نویسد: پس از ورود کاروان اسیران به کوفه، عبیدالله بن زیاد برای یزید نامه نوشت تا تکلیفش را درباره اسرا روشن سازد و یزید پاسخ داد که آنها را به شام روانه کند، این رفت و برگشت و سپس حرکت و رسیدن به شام بیست روز یا بیشتر طول می کشید؛ و از طرفی وقتی آنها به شام رسیدند، در آنجا نیز آنها را یک ماه در مکانی که از سرما و گرما حفظشان نمی کرد، جای دادند؛ بنابراین، طبیعت کار اقتضا می کند که آنها بیش از چهل روز از شهادت امام حسین به عراق و یا مدینه برسند.

(۷). زاد المعاد، ص ۴۰۲٫

(۸). اقبال، ص ۱۰۱٫

(۹). قول چهارم را ناسخ التواریخ ج ۳، ص ۱۷۶، انتخاب کرده است، مرحوم شعرانی نیز در ترجمه نفس المهموم ص ۲۷۰ این قول را ترجیح داده است.

(۱۰). قمقام زخار، ص ۵۸۶٫

(۱۱). منتهی الآمال، شرح حال زندگانی امام حسین علیه السلام با تلخیص و تصرف.

(۱۲). لولو و مرجان، ص ۱۸۱- ۱۹۲٫

(۱۳). حماسه حسینی، ج ۱، ص ۳۰٫

(۱۴). الآثار الباقیه، ص ۳۳۱، مطابق نقل مقتل الحسین مقرّم، ص ۳۶۳٫

(۱۵). اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۴۷٫ شرح حال جابر ابن عبدالله انصاری.

(۱۶). مثیر الاحزان، ص ۱۰۷، جعفر بن محمد بن جعفر، معروف به ابن نمای حلّی،حدود سال ۶۸۰ وفات یافت. اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۱۵۶ و با سید بن طاووس که وفاتش سال ۶۶۴ است، معاصر بوده است.

(۱۷). امالی صدوق، مجلس ۳۱، ص ۱۶۸، ح ۴، «خَرَجَ عَلیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) بِالنِّسْوَهِ، وَ رَدَّ رَاْسَ الْحُسَیْنِ الى کَرْبَلاءَ».

(۱۸). روضه الواعظین، ص ۱۹۲٫

(۱۹). مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۸۵٫

(۲۰). تذکرۀ الخواص، ص ۱۵۰٫

(۲۱). بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۴۵٫

(۲۲). نور الابصار، ج ۲، ص ۴۴٫

(۲۳). زاد المعاد، ص ۴۰۲٫

(۲۴). الآثار الباقیه، ص ۳۳۱٫

(۲۵). شهید آیت الله قاضی طباطبایی می نویسد: در برخی از کتابهای معتبر آمده است که ۱۵ ماه محرم اسرا را از کوفه حرکت دادند و در حدود ده تا پانزده روز به شام رسیدند. تحقیق درباره اربعین، ص ۲۳٫

(۲۶). نفس المهموم، ص ۲۳۹٫

(۲۷). نفس المهموم، ص ۲۶۳ و ۲۶۵٫

(۲۸). ارشاد مفید، ص ۴۸۰٫

(۲۹). تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۵۳٫

(۳۰). اقبال، ج ۳، ص ۱۰۱٫

(۳۱). تحقیق درباره اربعین، ص ۲۱٫

(۳۲). برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به: تحقیق درباره اربعین، ص ۱۸- ۳۰٫

(۳۳). ارشاد مفید، ص ۳۷۵ و ۳۷۷؛ و مقتل الحسین مقرّم، ص ۱۴۰٫

(۳۴). اربعین حسینیه، ص ۲۴۲- ۲۴۳٫

(۳۵). گردآوری از کتاب: عاشورا، ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،( زیر نظر آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی)، امام علی بن ابی طالب علیه السلام، قم، ۱۳۸۸ ه ش ، ص ۶۲۵– ۶۳۸٫

جستجو