منافات روایات «سهوالنبی» با عصمت و علم غیب پیامبر اسلام(ص)!

پرسش : آیا روایات «سهو النبی» با علم غیب پیامبر منافات ندارند؟! در برخی از این روایات نقل شده است که پیامبر اسلام(ص) نماز چهار رکعتی را دو رکعت خواند و سلام داد، یا اینکه نماز چهار رکعتی را پنج رکعت خوانده است!

پاسخ اجمالی:

روایات سهوالنبی با «ادله عقلی» مبنی بر عصمت ایشان از هر گونه خطا سازگاری ندارد، چرا که بدون عصمت کامل و همه جانبه: «جلب اعتماد» مردم و اتمام حجت بر آنها ممکن نیست؛ «نقض غرض» پیش می آید و الگوگیری، اطاعت و در نتیجه هدایت مردم محقق نخواهد شد؛ اجتماع ضدين لازم مى آيد؛ اغراى به جهل و تشويق به خطا از طرف خدا پیش می آید که از ذات باری تعالی قبیح است.
این روایات طبق «معیار های علم حدیث» نیز مورد پذیرش قرار نمی گیرد، چرا که: این روایات خبر واحد هستند و در مسائل اعتقادی حجت نیستند؛ در متن این روایات تناقض وجود دارد و نمی توان آنها را پذیرفت؛ در مقابل این روایات عمومات و رواياتي وجود دارد كه وقوع هر گونه سهو و نسياني را از پيامبر نفی می كند.

پاسخ تفصیلی:

روایات سهوالنبی!
در مورد پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) روایاتی نقل شده است که دلالت بر امکان فراموشی برای ایشان دارد، به عنوان مثال از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: «اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) سَهَا فَسَلَّمَ فِی رَکْعَتَیْنِ.‏ ثُمَ‏ ذَکَرَ حَدِیثَ‏ ذِی الشِّمَالَیْنِ فَقَالَ: ثُمَّ قَامَ فَاَضَافَ اِلَیْهَا رَکْعَتَیْن»(۱)؛ (پیامبر(صلى اللَّه علیه و آله) در یک نماز سهو فرمودند تا سلام دادند در نماز چهار رکعتى بعد از دو رکعت. پس امام صادق(علیه السلام) بیان فرمودند حکایت ذو الشمالین را و فرمودند: پس حضرت برخاستند و دو رکعت دیگر بجا آوردند تا چهار رکعت شد).
آیا این روایات با علم غیب و عصمت ایشان از هر گونه خطا منافات ندارد؟

مفهوم سهو و نسیان و عقیده شیعه درباره سهوالنبی؟
قبل از پاسخ به سوال فوق لازم است مفهوم سهو و نسیان و عقیده شیعه در این باره روشن شود.
«سهو» به معنای فراموشی و غفلت از یک مطلب و منتقل شدن قلب از این مطلب به مطلب دیگر است. سهو در نماز؛ یعنی غفلت کردن نسبت به چیزی که از اجزای نماز است.(۲)
«نسیان» آن است که انسان، محفوظ ذهن خود را به واسطه ضعف قلب یا غفلت و یا از روى قصد از یاد ببرد تا از قلب او حذف شود و از یادش برود.(۳)
از نظر شیعه پیامبر از هر گونه سهو و نسیان معصوم می باشد. البته نسیان‏ در صورتى بر پیامبر جایز نیست که بخواهد چیزى را از سوى خدا یا در مورد شریعت، یا در امورى که مردم را از او متنفر مى سازد، بیان کند، اما در مورد چیزى که از این دایره خارج باشد، مانعى ندارد، مثل این‏که پیامبر غذا یا نوشیدنى خود را فراموش کند، امّا نه فراموشى مستمر و پى در پى، چنین چیزى بر پیامبر محال نیست.(۴) در حقیقت چنین اموری بی توجهی به دنیا می باشد نه فراموشی؛ لذا این بی توجهی ها منافات با عصمت پیامبران ندارد، گرچه همین هم از پیامبران بصورت قطعی گزارش نشده است.
در مورد سهو نیز علمای شیعه بر عصمت پیامبر در این زمینه اجماع دارند، جز شیخ صدوق و استادش ابن ولید(قدّس‌ سرّهما) که اِسهاء از جانب خداوند (به این معنی که خدواند آنها را دچار سهو و فراموشی کند) را ممکن دانسته‌ اند، نه سهوی که از ناحیه‌ شیطان است؛ لیکن مخالفت این دو نفر، زیانی به اِجماع نمی‌ رساند (و باطل بودن سهو النبی به حال خویش باقی است). حتی سهو در غیر واجبات و محرمات ـ مانند مباحات و مکروهات ـ نیز ظاهراً بیشتر اصحاب ما امامیّه، اِجماع بر عدم صدور آن‌ ها دارند؛ چنان که آیات و روایاتی چند نیز بر آن‌ ها دلالت دارند.(۵)

اعتبار روایات سهو النبی؟
حال در پاسخ به سوال مطرح شده می گوییم که روایات سهو النبی چند اشکال عمده دارند که پذیرش مضمون آنها را دچار مشکل می کند؛ از جمله:

با ادله عقلی مبنی بر عصمت رسول خدا از هر گونه خطا سازگاری ندارد:
ادله عقلی فراوانی وجود دارد که نشان می دهد پیامبران از هر گونه سهو و نسیان و خطا و اشتباهی معصوم هستند. برای نمونه به برخی از این ادله اشاره می کنیم:
الف) جلب اعتماد مردم و اتمام حجت بر آنها
از آنجا که مساله ى جلب اعتماد مردم که عامل مهم در پیشرفت مقاصد پیامبران است ایجاب مى کند که آنها در قسمت عمل به وظایف مذهبى اعم از فردى و اجتماعى مصون از خطا و نسیان و اشتباه باشند. اگر بگوییم که سهو النبی جایز است لازم می آید که تمام سخنان و اعمال پیامبر(صلی الله علیه و آله) از حجیت بیفتد؛ زیرا روی هر یک از آیات قرآن و یا هر یک از روایات پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و یا هر یک از اعمالی که از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده است، انگشت بگذاریم و بخواهیم از آنها استفاده کنیم، می ‌توان گفت که ممکن است پیامبر آن سخن را سهوا فرموده باشد و یا یک کلمه را سهوا اضافه کرده باشند و یا یک عملی را سهوا انجام داده باشند. و به این ترتیب تمام قرآن و روایات از حجیت می ‌افتند. بنابراین سهو و نسیان و سرزدن اشتباه از پیامبر در این گونه‏ موضوعات ساده‏، دلیل روشنى بر امکان اشتباه او در آن موضوعات پیچیده و حساس تلقى مى‏ شود و با این وضع، اطمینان کاملى به درستى گفته هاى و تعلیمات او پیدا نخواهد شد.(۶)
ب) قبیح بودن اغراى به جهل و تشویق به خطا از طرف خدا
مسلما خداوند در مقام هدایت بندگان خود هرگز کوچک ترین کارى که سبب تشویق آنها به خطا یا دعوت آنها به راه‏ هاى انحرافى باشد نخواهد کرد، چرا که صدور چنین عملى از هرکس باشد قبیح و زشت است تا چه رسد به ذات پاک خداوند بزرگ. اگر خداوند اسناد نبوت را، اعم از معجزات و دلایل علمى، در اختیار کسى بگذارد که ممکن است خطا کند یا دچار فراموشی شود، بندگان خود را به گمراهى افکنده است. این درست به آن مى‏ ماند که شخص بزرگى سند نمایندگى خود را به دست کسى دهد که با فراموش کاری و اشتباه، خرابکاری می کند، آیا این کار زشت و قبیحى نیست؟ چگونه احتمال بدهیم که چنین کارى از خداوند سر مى‏ زند و معجزات و مدارک نبوت را در اختیار دروغ گوى منحرف و یا خطاکارى مى‏ گذارد؟!(۷)
ج) اجتماع ضدین
اگر از پیامبر(صلى الله علیه و آله) ولو از روی فراموشی گناه یا خطایى سرزند اجتماع ضدین، یعنى دو دستور متضاد، لازم مى آید، از یکسو باید در همه چیز از پیامبر پیروى کرد، از سوى دیگر باید در مورد آن گناه یا اشتباه با او به مخالفت برخاست، و مى دانیم دو دستور متضاد هرگز از خداوند حکیم صادر نمى‏ شود.(۸)
د) جلوگیری از نقض غرض
اگر قرار باشد پیامبران وسیله ای برای هدایت مردم باشند و همه اعمال و رفتار و گفتار آنها الگویی برای دیگران باشد لازم است در تمام شئون معصوم باشند و حتی خطا و اشتباه نیز از آنها سرنزند، وگرنه این امکان وجود نخواهد داشت تا از آنها همیشه تبعیت شود و نقض غرض در اهداف رسالت آنها پیش می آید.
در نتیجه خداوند براى پیشرفت مقاصد بعثت، پیامبران را با «مصونیت و پیراستگى کامل» مجهز ساخته، تا از این جهت اعتماد صد در صد مردم را به آموزگاران وحى جلب نماید و در نتیجه هدف و مقصد بعثت که تربیت و گرایش مردم به خدا است جامه ى عمل بپوشد.

روایات سهوالنبی خبر واحد می باشند و در مسائل اعتقادی حجت نیستند:
در مسائل اعتقادی مثل جواز سهو برای پیامبر، هرگز نمی ‌توان به اخباری که خبر واحد و ظنی می باشند اعتماد کرد؛ بلکه لازم است اصول اعتقادی را با موازین قطعى‏ عقلى شناخت، تا بتوان از آنها در دیگر مسائل بهره گرفت، در غیر این صورت با اشکال دور مواجه می شویم؛ زیرا اعتبار روایات و سخنان پیامبر متوقف بر اعتقاد به نبوت و عصمت ایشان است و نمی توان عصمت ایشان را متوقف بر روایات ظنی کنیم.(۹) ضمن اینکه اگر قرار باشد با روایات ظنی به سهوالنبی معتقد شویم خود این روایاتی که درباره سهوالنبی بیان شده اند اگر از پیامبر نقل شده باشند مصداق سهو و اشتباه پیامبر خواهند شد و از حجیت خواهند افتاد و اگر از غیر پیامبر نقل شده باشند بطریق اولی حجیت نخواهند داشت؛ زیرا وقتی روایات پیامبر بخاطر احتمال سهو و نسیان ایشان حجیت ندارد روایات سایرین که در مرتبه پایین تری از ایشان قرار دارند بطریق اولی حجیت نخواهد داشت.

آشفتگی در متن این روایات آنها را از حجیت می اندازد.
یکی از شرایط حجیت خبر واحد وجود قرائنی مبنی بر صحت آن می باشد(۱۰)؛ این در حالی است که در مورد روایات سهو النبی نه تنها قرائنی مبنی بر صحت آن وجود ندارد بلکه با توجه به اینکه از نظر متن اختلاف بسیاری بین این روایات وجود دارد، این آشفتگی در متن اعتبار آنها را زیر سوال می برد. داستان سهو نبی و یا سجده سهو بعد از نماز و یا اینکه حضرت خشمگین شد، به صورت ‌های بسیار مختلف در روایات آمده است؛ مثلاً در روایتی آمده: رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) در نماز چهار رکعتی پس از به جا آوردن دو رکعت، سلام داد، شخصی به نام «ذوشمالین» یا «ذوالیدین» به پیامبر عرض کرد: آیا نماز کوتاه شده یا تو فراموش کردی؟ پیامبر فرمود: هیچکدام از اینها نبود. پیامبر نیز برای روشن شدن ماجرا از دیگران سوال کرد که آیا او درست می گوید؟ گفتند: آری، پیامبر برخاست، دو رکعت نماز را بجا آورد.(۱۱)
در نقل دیگر همین جریان بدین صورت مطرح شده که حضرت غضبناک شد و برخی از مردم از مسجد بیرون آمدند، عده‌ای از هیبت حضرت سخن نگفتند، بعد از گفت و گوهایی حضرت نماز را دوباره اقامه کرد.(۱۲) نقل ‌های دیگری نیز برای این جریان آمده است(۱۳) که در مجموع معلوم می‌ شود که نحوه نقل این جریان، خود دلیل بر مشکوک بودن اصل مساله است و داستان به گونه ‌ای نقل شده که نه تنها با سایر نقل هایی که در این باره آمده است اختلاف دارد، بلکه با شان پیامبر نیز سازگار نیست.(۱۴)

روایات سهو النبی با روایات معتبر شیعه در تعارض است.
در مقابل روایات سهو النبی عمومات و روایاتی وجود دارد که وقوع هر گونه سهو و نسیانی، خصوصا سهو در نماز را از پیامبر نفی می‌ کند. در برخی روایات صریحاً وقوع سهو در نماز پیامبر(صلّی الله علیه و آله) انکار گردیده است؛ مثلاً زراره از امام صادق(علیه السّلام) سوال می‌ کند: آیا پیامبر در عمر خود سجده سهو به جا آورد؟ امام در پاسخ می‌ فرماید: نه، پیامبر سجده سهو انجام نداد، بلکه هیچ انسان آگاه و عالمی، سجده سهو به جا نمی‌ آورد (۱۵)؛ یعنی سجده سهو برای کسانی است که از یاد خدا غافل شد‌ه‌ اند، دچار فراموشی و زیاده و نقصان در اجزای نماز می‌ گردند؛ امّا کسانی که دائماً خود را در محضر خدا می‌ بینند و حتّی در غیر نماز نیز لحظه‌ ای از توجّه به او غفلت نمی‌ کنند چگونه ممکن است در نماز دچار سهو گردیده، نیاز به سجده سهو پیدا نمایند؟!(۱۶)
در تعارض بین روایات دال بر سهو النبی و روایات نافی آن، ما روایات نفی کننده سهو را ترجیح می دهیم؛ زیرا در باب تعارض، روایت مخالف قرآن و یا روایتی که موافق عامه است باید کنار گذاشته شود و روایت موافق قرآن یا مخالف عامه مورد عمل قرار گیرد. و صحیحه زراره، هم موافق قرآن است که انبیا را معصوم از سهو و نسیان می‌‌ داند هم مخالف عامه است (زیرا آنان سهو و نسیان را بر نبی تجویز کرده‌ اند)، پس صحیحه زراره بر روایت سهو نبی که موافق عامه و مخالف قرآن است ترجیح دارد و روایت سهو نبی باید کنار گذاشته شود و قابل استناد نخواهد بود.(۱۷)
شیخ طوسی در این باره می‌ گوید: «آنچه که من بر اساس آن فتوا می ‌دهم، مضمون روایاتی است که صدور سهو در نماز پیامبر را نفی می‌ کند؛ امّا اخباری که دلالت بر سهو پیامبر در نماز دارد، مورد پذیرش ما نیستند، چون موافق با نظریه اهل سنّت می ‌باشند و لذا معلوم می ‌شود که از روی تقیه صادر شده است».(۱۸) در حقیقت شیخ طوسی معتقد است اگر روایتی در منابع شیعه درباره سهوالنبی بیان شده است با توجه به کم بودن چنین روایاتی و با توجه به اینکه علمای شیعه چنین اعتقادی ندارند، مطمئنا در شرایطی بیان شده است که راوی در بین اهل سنت حضور داشته و از روی تقیه مطالب دو پهلو بیان کرده است که از آن برداشت سهوالنبی می شود. بنابراین صدور چنین روایاتی مورد پذیرش عالمان شیعی نیست تا با علم غیب پیامبر منافات پیدا کند.

 

پی نوشت:

(۱). ‏ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، دار إحياء التراث العربي، بيروت، ۱۴۰۳ هـ ق، چاپ دوم، ج‏ ۱۷، ص ۱۰۱، باب ۱۶، ح ۴٫

(۲). لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مكرم، دار صادر، بيروت، ۱۴۱۴ هـ ق، چاپ سوم، ج ۱۴، ص ۴۰۶٫

(۳). المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانى، حسين بن محمد، دارالعلم، بيروت، ۱۴۱۲ هـ ق، چاپ اول، ص ۸۰۳٫

(۴). پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه، تهران‏، ۱۳۸۶ هـ ش‏، چاپ نهم‏، ج ‏۷، ص ۱۲۴-۱۲۷٫

(۵). ر.ک: درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن بصری، محمّدی هوشیار، علی، انتشارات تولی، قم، ۱۳۹۶ هـ ش، چاپ اول، ص ۲۸۲-۲۹۷؛ حیوة القلوب‌، مجلسی، محمدباقر، انتشارات سرور، قم، ۱۳۸۴ هـ ش، چاپ اول، ج ۱، ص ۶۵؛ تهذیب، طوسی، محمد بن الحسن، دارالكتب الاسلامية، قم، ۱۳۶۵ هـ ش‏، چاپ چهارم، ج ۲، ص ۱۸۱؛ الذکری، عاملی، محمد بن محمد، مؤسّسه آل البيت لاحياء التراث، قم، ۱۴۰۸ هـ ق، چاپ اول، ص ۲۱۵ و… .

(۶). رهبران بزرگ، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، ۱۳۷۳ هـ ش، چاپ اول‏، ص ۲۱۵٫

(۷). پيام قرآن، همان، ج ۷، ص ۱۸۴٫

(۸). همان، ج ۷، ص ۱۸۷٫

(۹). دائرة المعارف فقه مقارن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، ۱۴۲۷ هـ ق، چاپ اول، ج ‏۱، ص ۵۰۹٫

(۱۰). همان، ج‏ ۱، ص ۱۷۵٫

(۱۱). «عَن أبی سَلمه، عَن أبی هُرَیره عَن رَسولَ الله(ص) یَوماً فَسَلَّم فِی رَکعَتَین ثُمَّ انصَرَفَ، فَادرَکَه ذوالشِمالَین فَقالَ: یا رَسولَ الله! انقَصَت الصَلاه أم نَسَیتَ؟ فَقالَ: لَم تَنقص الصَّلاه وَ لَم انسَ. قالَ: بَلی وَ الّذی بَعَثَکَ بِالحَق. قالَ رَسولَ الله(ص) اصدق ذُوالیَدَین؟ قالوا: نَعَم فَصَلی بِالناسِ رَکعَتَین»؛ سنن النسائی، نسائی، ابوعبدالرحمن احمدبن شعیب بن عی بن بحر، دارالفکر، بیروت، ۱۳۴۸ هـ ق، چاپ اول، ج ۳، ص ۲۰٫

(۱۲). «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِيرِينَ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَال: صَلَّى بِنَا رَسُولُ الله صلى الله عليه وآله وسلم إحْدَى صَلاتَيْ الْعَشِيِّ – قَالَ ابْنُ سِيرِينَ : وَسَمَّاهَا أَبُو هُرَيْرَةَ وَلَكِنْ نَسِيتُ أَنَا – قَالَ: فَصَلَّى بِنَا رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ سَلَّمَ فَقَامَ إلَى خَشَبَةٍ مَعْرُوضَةٍ فِي الْمَسْجِدِ فَاتَّكَأَ عَلَيْهَا كَأَنَّهُ غَضْبَانُ وَوَضَعَ يَدَهُ الْيُمْنَى عَلَى الْيُسْرَى وَشَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ وَخَرَجَتِ السَّرَعَانُ مِنْ أَبْوَابِ الْمَسْجِدِ فَقَالُوا قَصُرَتِ الصَّلاةُ – وَفِي الْقَوْمِ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ – فَهَابَا أَنْ يُكَلِّمَاهُ وَفِي الْقَوْمِ رَجُلٌ فِي يَدَيْهِ طُولٌ يُقَالُ لَهُ ذُو الْيَدَيْنِ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَسِيتَ أَمْ قَصُرَتِ الصَّلاةُ ؟ قَالَ: لَمْ أَنْسَ وَلَمْ تُقْصَرْ. فَقَالَ: أَكَمَا يَقُولُ ذُو الْيَدَيْنِ؟ فَقَالُوا نَعَمْ. فَتَقَدَّمَ فَصَلَّى مَا تَرَك ثُمَّ سَلَّمَ ثُمَّ كَبَّرَ وَسَجَدَ مِثْلَ سُجُودِهِ أَوْ أَطْوَلَ…»؛ (ابن سیرین از ابوهریره نقل می کند که رسول خدا یکی از دو نماز ظهر یا عصر را با ما خواند و رد رکعت دوم، نماز را سلام داد و از جای خود بلند شد و مانند آدم خشمناک، به چوبی که در وسط مسجد انداخته شده بود، تکیه داد و دست راست خود را روی دست چپ گذاشت و انگشتانش را مشبک نمود و گونه راستش را به پشت دست چپش نهاد و نمازگزاران با عجله از در مسجد بیرون می رفتند و می گفتند: آیا نماز کوتاه شده است؟ ابوبکر و عمر هم در میان مردم بودند، ولی ترس مانع گردید که آنان با پیامبر در این موضوع گفت و گو نمایند. از میان مردم مردی به نام ذوالیدین – که دست هایش قدری بلندتر بود – عرضه داشت: یا رسول الله، آیا نماز را فراموش کردی یا کوتاه شده است؟ رسول خدا فرمود: نه کوتاه شده و نه فراموش کرده ام. آن گاه رسول خدا سوال کرد: آیا جریان چنان است که ذوالیدین می گوید؟ گفتند: بلی. آنگاه پیامبر در صف جلو ایستاد و رکعاتی را که نخوانده بود، به جای آورد و سلام داد و سجده ای مانند سجده نماز یا قدری طولانی تر ادا کرد). ر.ک: صحیح البخاری، بخاری، محمدبن اسماعیل، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۱ هـ ق، چاپ اول، ج ۱، ص ۱۲۳٫

(۱۳). ر.ک: همان، ج ۱، ص ۱۲۳؛ ج ۷، ص ۸۵؛ ج ۸، ص ۱۳۳؛ ج ۸، ص ۱۳۳٫

(۱۴). پژوهشي در عصمت معصومان، يوسفيان، حسن، نشر پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، قم، ۱۳۷۷ هـ ش، چاپ اول، ص ۲۴۶ و ۲۴۷٫

(۱۵). «هَل سَجَدَ رَسُولُ الله سَجدَتَيِ السَّهو قط؟ وَ لَا وَ لَايَسجدهُما فَقِيه»؛ وسائل الشيعه، شيخ حر عاملی، محمد بن حسن، احياء التراث العربي، بيروت، ۱۳۹۱ هـ ق، چاپ چهارم، ج ۵، ص ۳۱۱، ح ۱۶٫

(۱۶). پژوهشي در عصمت معصومان، همان، ص ۲۴۹٫

(۱۷). درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن بصری، همان؛ الإلهیات على هدى الکتاب و السنة و العقل، سبحانی, جعفر، مرکز العالمی للدراسات الاسلامیة، قم، ۱۴۲۶ هـ ق، چاپ اول، ج ‌۳، ص ۲۰۵٫

(۱۸). تهذيب الاحكام، طوسي، محمد بن الحسن، نشر دار التعاريف للمطبوعات، بيروت، ۱۴۱۲ هـ ق، چاپ اول، ج ۲، ص ۳۵۱٫

جستجو